زندگی نامه ، خاطرات ، دست نوشته ها و وصیت نامه شهید سعدالله جوزاک
شهید سعدالله جوزاک فرزند مرید درسال 1341در ر وستای مهدی آباد در شهرستان جیرفت دیده به جهان گشود و این شهید دریک خانواده مذهبی و کشا ورز بود شهید دوران ابتدایی را تا کلاس پنجم د بستان درروستای خاتون آباد مشغول تحصیل بود ازنظراخلاق و رفتار در روستا مشهور و معروف بود که یکی از معلمان ابتدا یی او از شهید تعریف زیاد می کرد در زمانی که شهید جوزا ک به شهادت رسیده بود و این افسوس را می خورد که چرا زمانی شهید جوزاک بزر گ شده او راندید ه ومعلمایشان سر جنازه او می آید و او را از نزد یک می بیند واشک از چشمانش جاری می شود و می گوید این همان سعد الله جوزاک است که از نظر اخلاق و رفتار الگو و نمونه بود .شهید به تجملات دنیا اهمیت نمی داد مخلص و ساده بود به نماز و روزه ودعای کمیل و دعای توسل اهمیت میداد و همیشه بعداز نماز قرآن قرائت می نمو د و هیچ زمانی بدو ن وضو نبود شهید به پدر و مادرش و خواهران و برادرانش واقوام و خویشان احترا م می گذا شت و آنها را به رعایت حجاب و و تو صیه به احکام اسلا می میکرد شهید دوران راهنما یی را درشهرستان جیر فت دو رازخا نواده مشغول تحصیل بو د ودوران دبیرستان رادر هنرستان شهید بهشتی تحصیل میکرد سال چهارم دبیرستان درکلیه مرا سم مذهبی شرکت می کرد و دربسیج کار می کرد و درسال 61 با شرو ع شدن جنگ تحمیلی به جبهه رفت درسال 62به عضویت رسمی سپاه پا سداران انقلاب اسلامی درآمد شهید به علت نارا حتی کلیه ازرفتن به جبهه معاف بود ولی آن عزیز این قدر والا و بالا بو د که زند گی در بستربو دن ومردن را ننگ می دانست وزندگی کر دن را درجبهه و جنگ می دانست شهید چهار ماه درجبهه بو د درعملیا تهای زیادی شر کت دا شت ازجمله بدر- والفجر - رمضا ن - کربلای 1- کربلای 2- کربلای 4 شر کت داشت وشهید علاقه زیادی به شهادت دا شت و می فرمود شهید شوم و بدنم مفقو د گرد د وهیچ اثر وآثاری ازمن باقی نماند و حتی اسمم هم نماند اوبه خانواده هایی که درشهرستا نهای دیگری هم بود به آنها سرکشی می کرد شهید زما نی هم که درشهرستان بود و مرتب یاد جبهه و بچه ها بو د و می گفت نمی دانم حالا درجبهه چه خبراست و مرتب یک مسئله ای که پیش می آمد یا از او سوال می کردیم می گفت جنگ جنگ است و می گفت پیروزی ما تا آزادی قدس عزیزاست فکرنکنید جنگ تمام می شود جنگ ادامه دارد و شهید در بین دوستان شهیدش بیقرار بو د و این چنین شعر می سرود:
خو ش شد دلم خدایا رحمی بنما به حالم ازدو ری رفیقان آشفته شد خیالم
تا قلعه شهادت یاران من برفتند گم گشته ام خدایا درکو چه زلالم
همچو پرنده عا شق پرو از عشق من بو د اندرغم شهیدا ن شکست هر دو بالم
بشکست پشتم از غم درغصه بی مثالم همچو ن همه شهیدان این است آرزویم
خاطرات
(عیادت )
یکبار ایشان مجروح شده بود در منزل پدرم بود یک نفر سید به عیادت او آمد و بعد به پدر و مادر م گفت :چرا پسرتان را دا ماد نمی کنید شهید سعد الله زودتر جو اب داد و گفت من دنیا را سرطرو ق داده ام چرا بچه مرد م را حیرا ن کنم و تصمیم ندارم ازدوا ج کنم ز یرا که6ماه دیگر عمرنخوا هم داشت. گرچه با اصرار زیاد از دواج کرد اما در ست در همان 6ماه شهید شد. به نقل از:خوا هر شهید
............
(مهمان نواز )
ایشان خیلی مهمان نواز بو د هرو قت مهمان نداشتیم ناراحت بو د هرو قت از خا نه بیرو ن می ر فت و ضو می گر فت. شهید تعر یف می کرد ند یک شب درعالم خواب دید م مرا بسوی آسما نها بالا می برند سوال کرده بودند تعبیر ش چیست گفته بو دند این خواب مساله شهادت را می رساند. به نقل از:همسر شهید
...........
(عا شق )
ایشان خیلی عا شق امام ز مان (عج)و امام خمینی(ره) بو د حتی شبها که بلندمی شد و نماز شب می خواند گر یه میکرد وقتی من ازطر یق اداره به جبهه اعزام شدم ایشان بانارا حتی می گفت شما می رو ید من چگو نه برو م من او را راهنما یی کردم ازطریق بسیج ثبت نام کند. به نقل از :برادر شهید
..........
(را نند گی )
در را نند گی ماشین هیچگو نه تمرینی ندا شت یک روزدید م ما شین را ر وشن کرد و شر و ع به را نند گی کرد تعجب کر دم و گفتم کی و کجا تمر ین کر ده اید جواب داد جا یی تمرین نکرده ایم فقط با نگاه کرن به شما را نند گی را یاد گرفته ام. به نقل از :برادر شهید
............
(عکس شا ه )
یک رو ز که من ازدوا ج کرده بودم آمدم به د ید ن منزل پدرم و هنوززمان شاه بود و عکسی ازشاه به دیوار نصب شده بو د .برادر م از بیرو ن آمد و عکس را به آتش کشید همسا یه ها وفامیل به پدر م گفتند پسرت را نصیحت کن به د ست سا وا ک می افتید وحیرا ن می شو ید خلاصه آنقدر در منزل پدرم سر وصدا ایجاد شد که من به همراه شهید قهر کردیم و برگشتیم فردای آن روزتصمیم به رفتن به پا یگاه و پیوستن به نیرو های رزمنده بو د. به نقل از :خواهر شهید
.............
(شجا عت)
در عملیات و الفجر 8که با عده ای ازدو ستان بی سیم چی در قا یق بر اثر اصا بت نارنجک د شمن شدید ا " مجر و ح و دو ستان ایشان شهید می شو د و فردای آنروز د یدم بادست شکسته و سر با ند پیچی شده باز هم بچه ها را فرماند هی می کند. به نقل از :همرزم شهید
دست نوشته ها
روزوشب منظر م تاکه زدلبر خبر آید دل ازپس این پرده غیبت بدر آید
خلق گو ید که آید تو مخور غصه و لیکن ترسم آخر که بو صلش نرسم عمرسر آید
بارالها بد لم نیست دگرتاب فراقش چه شو د کزکرمت این شب هجران سر آید
تاکی به پس پرده نهان چهره ما هت عمری است که من منتظر م بر سر راهت
برخا ک نشین سر کویت نظر ی کن تا آنکه شو م شاد زیک لحظه نگا هت
یک مو ی ترا من به دو عالم نفر و شم اسراردل سو خته ام هست گوا هت
دا نم که گنه سد شده تا آنکه ببینم یک لحظه درکو ن و مکان آن ر خ ماهت
و الله که برزیبا یی توهیچ کسی نیست یو سف زتما شای رخت بردو جاهت
کس و اهمه دارد زمکا فات قیا مت انکس که بود در صف محشر بینا هست
............
از یاد جدا فتاده عمری ازدو ست بما ند رو زگاری
بستم به دام خصم افتد از دوستی تو دو ست دار ی
من آن عبد خطا کارم الهی که شرمم ازفعل خود دارد الهی
به بار معصیت پشتم خمیده جهان چون من گنا هکاری ند یده
الهی بنده ای گمرا ه هستم مو لا که از زشتی خود آگاه هستم
الهی بنده ا ی شرمنده هستم که من آن عهد او ل را شکستم
الهی الهی بنده ای نا چیزسختم نمک خور دم نمکدا ن را شکستم
الهی من بدم اما توخو بی یقین دار م که ستار العیو بی
ز فعل زشت من اسرا نکرد ی گناه کرد م من رسوانکرد ی
65/3/23
...............
از من بپرس که چه معنی با شد و ا ژه عشق را؟
تا گویمت عشق با شد سرانجام زند گی عشق و ا ژه ایست که معنایش را همگان ندادند بجزعشاق منتظر لقا ء حق ، عشق یعنی قبول و لایت ولی و دادن شهادت براین عشق یعنی آرز وکرد ن وطلب مرگ سرخ درجهادفی سبیل بود ن عشق یعنی قبول حق ،عشق یعنی نیمه شبا ن چو ن مادر طفل از دست داد ه زار زار گر یستن ،عشق یعنی بلند شدن صدا های گریه در ظلمت شبا نگاهان و درنورانیت قنو ت نما ز ،عشق یعنی ر و به روی قبله نیاز ایستادن و درجهت حصو ل ر ضا یت خدا نماز خواندن عشق یعنی خواندن در س خود سازی و رفتن به میدا ن جانبازی و شهادت و سر افرازی عشق یعنی حر کت سیر و سلو ک درطر یق حق بسوی کمال انسا نی عشق یعنی پا گذا شتن جای پای ابو ذر ها و سلمان ها،عشق یعنی حرکت درهمان طریقی که سرباز نمو نه اسلام و احیا ء گر دین و سنت رسو ل خدا یعنی علی (ع)حرکت کرد عشق یعنی کمر همت بستن در جهت باز کردن آتش خشم بر کفار (اشد اء علی الکفار )و سپس لبخند زد ن و شاد بودن در برابر مو منان و دوستان خدا (رقما بینهم )عشق یعنی خود را به شط خو ن زد ن و در جهت حق شنا کردن و دراین شنا مردا نه برمصا ئب چیره شد ن و اسلا م را زنده کر دن عشق یعنی خو ن خدا ،عشق یعنی رسیدن به قد س ،عشق یعنی بو سه زد ن برتربت حسین ،عشق یعنی خا ک مقدس کربلا را سر مه چشمان کر دن.
..............
فجر پیرو زی مبارکباد
خون شد دلم خدایا رحمی نما به حالم ازدو ری رفیقان آشفته شد خیالم
تاقله شهادت یارا ن من برفتند گم گشته ام خدایا در کو چه زلالم
همچو ن پرنده عا شق پر واز عشق من بود اندرغم شهیدا ن شکست هردو بالم
به شکست پشتم ازغصه در غصه بی مثالم همچون همه شهیدا ن این امت آرزو یم
.............
کربلا را با جهاد خود رها خوا هیم نمود راه قد س از کر بلا البته و ا خوا هیم نمود
برفراز قله فتح و شهادت می رویم درنجف پیش علی بهر شکایت می ر ویم
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الله اشتر ی من المو منین انفسهم و امو الهم با ن لهم الجنةیقا تلو ن فی سبیل الله فیقتلو ن و یقتلو ن و عدا " علیه حقا فی التو را ة و الا نجیل و القر آن ومن او فی بعهده من الله فاستبشر و ببیعکم الذی با یعتم به و ذالک هو فوز عظیم
باسلام بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی بقیة الله و نا ئب برحقش امام ر و ح الله بنیا نگذار حزب الله و با سلام بر شهیدا ن بخا ک و خو ن خفته جند الله وبا سلام بر انصار ابا عبد الله بانام خدا رنج نامه ام را که حا صل دردو غم های بیست وچند ساله ام می با شد آغاز می نما یم .خدایا به یگانگی و و حدانیت یقین دار م و محمد راآخرین رسو ل و علی را و لی تو میدانم .خدایا ازجان و دل پیام انبیا ء و اما ما نت را شنیدم ولبیک گفتم ودراین زما ن هم ندای خمینی رابا خون جواب مید هم . سلام برخوزستان و سلام بر کردستان شهر خون و حماسه ها سرزمین عا شقا ن گمنام مقتل شهید ان گلگون کفن سرز مین خو ن و دو د و گلو له ها ویا سرزمینی که در پهن د شت شهادت گل های سرخ آتشین را بامسلسلهای می چینید .خدایا میدا نم که گنهکار م ودرکوله بار م تو شه ای جزء گناه نیست بازهم به تو توکل دارم خدا یا آیا بد نی که درسر مای زیر صفرکردستان و در گر مای 50درجه خوز ستان به خاطر ت ر نجها کشیده است ودر اخر ت هم در آتش خشمت پژمر ده می کنی .خدایا دو ست میدا ر م اگرتو دو ست دار ی که درآتش بسو زم .خدایا این بار که بسو یت پرگشو ده ام وسو غات خون ازسرزمین ایرا ن برایت آورده ام عهد نموده ام که مردانه درمقابل زور قد علم کنم اگر چه قا متم درزیر شنی تانکها پو درشود .
آری میخواهم انتقام مظلومین ازدنیا بگیر م انتقام خون یتیمان لبنان که در ازای پستان مادربردهانشان لوله مسلسل می گذارند انتقام آوارگان وگرسنگان ؟؟؟یا انتقام یتیمان دزفولی بجای آغوش گرم مادر موشکهای دوربرد رو سی رادربغل می گیرنددراین دنیای پر هرج و مرج دنیا یی که مردم را بخاطر مسلمان بو دن قتل وعا م می کنندآیا با ید سا کت بود یا جرقه ای و یا انفجاری ازنورشد وتمام سیاهی ها را رو شن کرد .
خدایادوست دا شتم آتش باشم و تمام ظالمان و ستمگران رادردرو ن خود بسوزانم .بارخدا یا ازتومیخواهم آنچنان قو تی به من عطا کن تا درمعر که امتحان مردانه وار برعلیه د شمنانت قد علم کنم.خدایا ازتو می خواهم دراین راه مراد یگر به خانه و کاشا نه ام برنگردانی تا حقیقت مر دانه جنگید نم ثابت شو د خدایا همانطوری که اسلام را مذهبم قراردادم خوز ستان را هم مقتلم قرار خواهم داد آنقدردر میدانهای جنگ می ما نم که جناز ه ام درمیدا ن مین با شد .
بار خدا یا حالا آنقدر امیدوارم که اگر تمام د نیا با خمینی به ستیز با شند من راهم را انتخاب کر ده ام من یک تنه با خمینی ام و صیتم به پدر م این است .پدرجا ن ازاینکه نتوا نستم زحمتها یت را جبرا ن نمایم و برایت بد فرزندی بودم می بخشید می دانم آرز ویت این بودبر گردم زیرا هنگام ر فتنم د ستهای پینه بسته ات را برصو رتم کشیدی که یاد زحمتهایت با شم اگربرایت فرزندبدی بو د م به نادا نی خود اقرار کرد م می دا نم آرز ویت این بود که دامادم کنی وحجله شاد یم را ببینی شادباشی اگر حجله گاهم مزارشهدا و قتله گاهم خوزستان گردید من که خوشحالم چون رضای خدااین است ازتو میخواهم برایم نگرا ن نبا شید درتشییع جناز ه ام کسا نی که مرا فقط تا قبرستان بدر قه می کنند وبعد از ان در خیا با نها سر گردا نند ویا سفر ه خو نین شهدا را با خوشگذرانی و لذتها ی د نیا عو ض میکنند هرگزدرتشییه جنازه ام شر کت نکنند اما تو ای مادر م ای غمد ید ه دو را ن اینک که با صو رت پراز تیر وترکش در آغو شت قرار گرفتم چشمان پا ک خود را با اشک آلو ده مکن .مادر م الیه فر شته خو بیها و محبتها مرا ببخش که بد پسری برایت بو د م .مادر م من که از علی اکبر بالاترنیستم آیا راضی هستی فرزندت چون د یگران با مر گ طبیعی بمیرد درصو رتی ودر جا ئی که همه تفرقه ونفاق حاکم است نه هرگز چنین را ضی نخواهد شد .زیرا من ازشهرغریبان آمده ام تا درشهر شهیدان حماسه خو ن سرا یم من از اختلافات شهر قدر ت دریا ست به تنگ آمده ام و به همین د لیل است که خود را مهیا سا خته ام و کو له با ر دردغربت اسلام رابردو ش نهاده ام تا درجا یی که خبر ازپست و مقا م و اختلا فات نبا شد تا در جا یی که فکرشان درجهت خدا ست بر ز مین نهم و خود نیز در چنین جا یی به خون بنشینم و آنقدر در دریا ی خون شنا کنم تابه قو ل مو لا یم علی به ساحل حق بر سم .
مادر م را ضی با ش اگر جنا زه ام درمیدانها به د ستت نر سید را ضی با ش اگر در زیر آتشها پودر و خا کستر شو د زیرا آنقدر هم را خو ب و روشن انتخاب کرد م که همین خا کستروخونم را ؟؟؟است که سدر راه د شمنان اسلام گر دد از تو میخواهم برایم ماتم نگیرید واما شما برادرا نم ازشما میخواهم مردانه وار سلاحم را بردارید و سنگرم را پر کنید و راهم را تا مرز شهادت ادامه دهید هرگز افتخار نکنید که برادر شهید هستید افتخارکنید تا چه اندا زه پیام برادر تان راعمل کردید اسلام و امام را تنها نگذارید و درصرا ط مستقیم حر کت کنید تا به ساحل نجا ت برسید .
اما شما خوا هرانم ازشما می خواهم نمو نه کامل از زینبهای ز مانه باشید با صدای رسا یتان پیامم را چو ن زینب به گو ش د نیا پرستان برسا نید صدای بلند تان بلند گو ی هرزه گویان را قطع نما ید آنچنان باشید که یک مبلغ و اقعی از خون شهدا و بلند گو ی قوی در خد مت اسلام باشید از شما می خواهم که برایم گر یه نکنید که صدا یتان به گو ش دشمنان اسلام برسد و اسلام د شمن شاد شو د و در پایا ن پیا می به امت حز ب الله و همیشه در صحنه دار م .امت حز ب الله سلام .سلا متان باد چرا که گرا نبها ترین هدا یا و سر ما یه ها یتان را در اختیار اسلام و جبهه های اسلام قرار می دهید آر ی سر ما یه هایی چو ن قا سم واکبر را می گو یم نه سرما یه و هدایای مادی البته هدایای مادی و کمک مادی نیزلاز م است چرا که (تجا هدو ن فی سبیل الله با موالکم و ....) سلام همه او لیا ءو انبیا ء بر شما باد که چنین ایثارگرا نه قر آن واسلام را سرافراز نموده ومی نما ئید هیچ زمان و هیچ قلمی را توان آن نیست که شما را تو صیف کند و هیچ کس را یاری آن نیست که از شما تشکر کند چرا که انجا م وظیفه احتیا ج به تشکر ندارد وتنها خدا ست که مزد ش را خواهد داد .
سلام بر خا نواده های معظم شهدا که نسل مقا ومت وایثار وفدا کار یند سلام بر آنهاکه در مقابل مصیبت ها و ناگواریها می گویند (انالله وانا علیه راجعون )سلام بر آنها که قاسم هایشان به شهدای کربلا پیوسته اندو همنشین انبیا ء شده اند .
سلام بر خانواده های مفقودین که فرزندا ن اهدایی خود را به خدا خالصا نه تقد یم کردند وحتی پیکر غرقه بخو نشان را نیز نیا فتند سلام بر آنها که هنوز ازفرز ندا ن پا کشا ن وازگلهای معطرشان خبری ندارند.
سلام بر خا نواده های اسراء که جوا نهایشان در گو شه ز ندا نهای بغداد چون مو سی بن جعفر حد یث صبرمی گو یند و قصه حق می سرا یند و سر و د در زمزمه قرآن و احا دیث ائمه را درمقابل شکنجه ها برلب می آو رند خدا وند شما راصبر و اجر عنا یت فرماید و به من عا صی نیز تو فیق ادامه راه شهدا و پیو ستن به آنها عنایت فرما ید .
ودرپایان پدر و مادر مهربا ن اگر کسی به شما رجو ع کرد و طلبی از من داشت می پردا زین .
و السلام علیکم ورحمة الله وبر کاته
خدا یا خدا یا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
ازعمرما بکاه بر عمر ر هبر افزا
رز مندگان اسلام نصرت عنایت فر ما